پناهگاه آهو
در سومین جلد از مجموعهی پنج جلدی قصههای شیرین دلستان و گلستان،این قصهها را میخوانید :
پناهگاه آهو: عمو داراب حالا میدانست که ناراحتی جهانگیر از چیست. جهانگیر به دنبال یک آهوی زخمی آمده بود و مطمئن بود که در یکی از خانههای دلستان پنهان شده است…
مهمان ناخوانده در دلستان: برف که سنگین میشد، صدای قرچ و قروچ تیرهای چوبی سقف به گوش میرسید. خاله قدری گوش نیز کرد که ببیند از کجای سقف صدا میآید…
عسلی برای حکیم: آقا مراد گفت : قرار من با آقا مرتضی این بود که من کندوهایم را در باغ او بگذارم و در پایان فصل، هر چه عسل برداشت کردیم، ده درصد از آن را به آقا مرتضی بدهم. اما حالا او قبول ندارد…
پرندگان چمستان: خورشید آرام آرام داشت طلوع میکرد که حکیم و جمال در حالی که چند گوسفند را هی میکردند، به میدان چمستان رسیدند. همیشه در این ساعت، صدای آواز پرندگان آنقدر بلند بود که تا بیرون روستا میرفت، اما الان هر چه گوش کردند، هیچ صدایی نمیآمد. خبر درست بود! در چمستان دیگر پرندهای پر نمیزد…
بوی گلهای کمال کجاست؟ : باور مردم گلستان این است که هیچ گلی از خودش بویی ندارد!وقتی گل را به کسی هدیه میدهیم، عطر پیدا میکند. اما ماجرای قصه تازه از اینجا شروع میشود…
MAECENAS IACULIS
Vestibulum curae torquent diam diam commodo parturient penatibus nunc dui adipiscing convallis bulum parturient suspendisse parturient a.Parturient in parturient scelerisque nibh lectus quam a natoque adipiscing a vestibulum hendrerit et pharetra fames nunc natoque dui.
ADIPISCING CONVALLIS BULUM
- Vestibulum penatibus nunc dui adipiscing convallis bulum parturient suspendisse.
- Abitur parturient praesent lectus quam a natoque adipiscing a vestibulum hendre.
- Diam parturient dictumst parturient scelerisque nibh lectus.
Scelerisque adipiscing bibendum sem vestibulum et in a a a purus lectus faucibus lobortis tincidunt purus lectus nisl class eros.Condimentum a et ullamcorper dictumst mus et tristique elementum nam inceptos hac parturient scelerisque vestibulum amet elit ut volutpat.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.