خطری برای جمال
در جلد اول مجموعهی پنج جلدی قصههای شیرین دلستان و گلستان، این قصهها را میخوانید:
راز کورههای آقا نبات: کوزههای آقا نبات از بهترین کوزههای ایرانیاند که در دنیا هم شناخته شدهاند. مدتی است این کوزهها دچار مشکلاتی شدهاند و آبروی آقانبات به خطر افتاده است…
ماجرای مردم پایینده : در یک جلسهی خصوصی و محرمانه، عدهای از اهالی روستای پایینده موضوعی مهم را با حکیم مطرح میکنند که به سرنوشت اهالی روستا گره خورده است…
گوسفند و گل: بخشی از متن قصه:”مرد، کلاه نمدیاش را از سر برداشت و بدون این که به صورت حکیم نگاه کند گفت : این مردمان گوسفندم را گرفتهاند و طلبکار هم هستند،”
مشکل مرد چیست؟ بر سر گوسفند چه خواهد آمد؟
خطری برای جمال : جمال از صبح برای خریدن دستهگل مراسم عقدش به گلستان رفته و هنوز برنگشته است. تاریکی شب دلستان را در خود گرفته و صدای روزهی گرگها از دور به گوش میرسد. گلپسند پشت پنجره ایستاده و با چشمانی نگران کوچه را میپاید؛ هیچ خبری از جمال نیست…
کدام آتش گرمتر است؟ : بخشی از متن قصه: “عمران گفت : والله چه عرض کنم؟ مردم یک مقداری خرافاتی شدهاند! امروز پسر خاله مارال پنج کیلو هیزم خرید. گفتم چرا بیشتر نمیخری؟ گفت امسال هیزم را از آقا ماشاالله میخریم، چون آتش هیزمش گرمتر است!”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.